چطور هر روز انگیزه داشته باشیم
خانم تارپ Twyla Tharp در تئاتر برادوی Broadway نیویورک و صدا و سیمای آمریکا، بسیار زن فعال و پرکاری به شمار میاد. ایشون کلی جایزه برده و دور دنیا برنامه اجرا کرده. ساده بگم: ایشون تو زندگیش بسیار بسیار زن پرکاری بوده ولی حالا سئوال اینه که چطوری؟ چطوری اینقدر پرکاره؟
ایشون تو کتابش «عادات خلاقانه» میگه من هر روز زندگیمو با یه عادت خاص شروع می کنم: صبح زود بیدار میشم، لباس ورزشیامو میپوشم، از خونم بیرون میرم، تاکسی میگیرم و به راننده میگم منو ببره به باشگاه، جایی که بتونم دو ساعت ورزش کنم، جایی که بتونم بدنم رو وادار به انجام تمرینهای مختلف کنم. میگه لحظهای که به راننده میگم کجا بره، عادت من انجام شده. میگه وقتی یه کاری رو مدام تکرار کنی و بشه عادتت، تو دیگه مجبور نیستی همش فکر کنی، همش تصمیم بگیری، همش سبک سنگین کنی.

حالا بیاین راجع به چیزی که روتین صبحگاهی خانم تارپ رو اینقدر مهم می کنه حرف بزنیم و یاد بگیریم که چطوری میشه ازش برای مسلط شدن به عادات خودمون استفاده کنیم. موافقید؟ پس بزن بریم...
بنجامین گاردنر Benjamin Gardner، استاد دانشگاه کالج لندن، مقالهای در مورد اینکه چطور میتونیم از عادتها برای شروع روتینهای طولانی و پیچیدهتر استفاده کنیم، منتشر کرده. ایشون حرف جالبی میزنه، میگه کسی که از روی عادت از دوچرخه برای رفت و آمدش استفاده می کنه، خودبهخود کلی کار دیگه رو پشت سر هم بدون اینکه لحظهای بهشون فکر کنه رو انجام میده، مثل گذاشتن کلاه، چک کردن باد لاستیکها، تنظیم زین دوچرخه، پر کردن قمقمه آب و ... دکتر گاردنر معتقده که اگه روی یه عادت تمرکز کنی، قدمهای بعدی خود به خود به دنبالش میان بدون اینکه انرژیت رو صرف فکر کردن کنی.

روتین صبحگاهی خانوم تارپ یک مثال عالی برای نشون دادن این ایده در عمله. طبیعتا تو یه روزهایی ایشون حوصله بیرون اومدن از تخت و ورزش کردن رو نداره، درسته؟ مطمئناً یه وقتایی حتی فکر شروع کردن روز با یه تمرین دو ساعته، براش خسته کنندهس، ولی اون عادت بیدار شدن و تاکسی گرفتن، قسمت شور و شوق، انگیزه و تصمیمگیری رو از مدار مغز خارج می کنه، یعنی دیگه لازم نیست مغز، هیچ انرژی صرف تصمیم گرفتن قدم بعدی کنه یا اینکه با خودش سر اینکه با چه کاری شروع کنه کلنجار بره. اون خیلی راحت، یک الگوی تکراری رو هر روز انجام میده و وقتی اون الگو در حال انجامه، بقیه فرآیند خودبخود انجام میشه.
بنابراین، دوستان عزیزم، کلیدیترین کارکرد هر عادت خوب در اینه که نیاز به تصمیمگیری رو به کل برطرف کنه: فکر اینکه «اول چیکار کنم؟ چه زمانی بهتره این کار رو انجام بدم؟ چطوری انجامش بدم؟ و کلی پرسش دیگه. بیشتر آدم ها هیچ وقت حرکت نمی کنند، چون نمیتونن تصمیم بگیرن که چطوری شروع کنن، ولی یه عادت خاص داشتن، این بار رو از شونه شما بر می داره.

خیلیا به من میگن تو چرا همش کچلی؟ چرا همش لباسات شبیه همه؟ چون نمیخوام حتی یه دقیقه وقت رو برای فکر کردن به مدل موهام یا نوع لباسم اختصاص بدم. لباس پوشیدنم رو به سیستم عادتی مغزم سپردم تا از دستور کار هر روزهاش خارج شه، چرا؟ چون باید انرژیم رو صرف کارهایی کنم که برام از اهمیت بسیار بالاتری برخوردارن. مدام باید تصمیمات مهمی بگیرم که انرژی زیادی ازم میگیره.
حالا متوجه شدید که خانوم تارپ چرا اینقدر پرکاره؟ چون انرژیش رو بابت چونه زدن با کارهای روزمرهش تلف نمیکنه. بهرحال، وقتی یاد بگیری که بتونی بدون فکر کردن وظایفی که برات مهمن رو شروع کنی، دیگه لازم نیست به نیروی انگیزه و اراده برای اتفاق افتادنشون تکیه کنی.